قسمت چهارم
به عقیده استاد با شرایطى که براى ایران پیش آمده بیش از هر چیز این جامعه از درون پوک شده. ایرانى به یک رهبر نیاز دارد؛ رهبرى مدیر و قدرتمند که چشمش به توان داخلى باشد و نه به قدرت دشمن و قدرت خود را در اتکاء به نیروهاى آگاه و با شخصیت و به وحدت رسیده داخلى معطوف کند و نه به قدرتهاى خارجى اما او به خوبى مىداند که وجود رهبر به تنهایى کافى نیست بلکه رهبر باید با دو عنصر مهم همراه شود اول آن که براى تغییر وضعیت موجود طرح و برنامه جایگزین داشته باشد و دوم نیز براى اجراى طرح خود باید عِده و عُده فراهم کند هم باید نیروها و نفرات کارآمد داشته باشد تا جریان طرحهاى او و جایگزینان لایق خود او باشند و هم امکاناتى که بتواند با آنها بر دشمن فائق آید. در پایان راحتتر مىتوان گفت که خواننده در این نوشته بیش از آن که با تاریخ معاصر ایران آشنا شود به زاویه دیدى مىرسد که هم بتواند شرایط یک کشور را اعم از داخلى و خارجى بهتر تصویر کند و هم معیارى داشته باشد تا بداند که براى تحول در یک جامعه چه نیازمندىهایى دارد و باید چه کند؟